برخی از پسرهای گل من ، از هر فرصتی برای مطالعه استفاده می‌کردن.
حتّی زنگ‌های تفریح !
البته سعی می‌کردن به همه‌ی کارهاشون در زنگ تفریح برسن.
و یه فرصت کوچولو برای مطالعه میذاشتن.
یه وقت‌هایی هم موقع درس ، قصّه‌ها و داستانهاشون نمیذاشت راحت باشن
و یواشکی میرفتن سراغ کتاب‌هاشون.
البته با هم کنار میومدیم و سعی میکردیم حواسشون رو به درس‌هاشون جمع کنن.
وقتی کتاب نداشتن ، با خواهش و تمنّا ، میرفتن سراغ دوستاشون.
مطالعه‌ی کتاب‌های خوب ، واقعا دوست داشتنیه.