قصّهها، حال آدم رو خوب میکنن.
قصّهی این کتاب هم از اوناست که حال آدم رو خوب میکنه.
داستانی پُر از خیال و ماجراها.
داستانی دربارهی یک دوستیِ بینظیر.
دست «خُفِ شعبدهباز» بدجوری مانده توی پوست گردو.
خرگوشها دیگر دوست ندارند توی شعبدهبازیهایش شرکت کنند.
بالاخره، خُفِ شعبدهباز پنگوئنی به نام «آشیل» را پیدا میکند.
پنگوئنی بامزه و زبر و زرنگ که حسابی هم باهوش و ریزهمیزه است ...