این مَثَل ها درکتاب فارسی پنجم آمده است:
18 ـ با يك گل بهار نمیشود.
برای رسیدن به هدف، باید تمام مقدمات آن را فراهم کرد و یکی کافی نیست.
19 ـ دشمن، نتوان كوچك و بيچاره شمرد.
دشمنمان را دست کم نگیریم و از او فاصله بگیریم زیرا او همواره در تلاش است که شما را بر زمین بزنند.
20 ـ جوينده، يابنده است.
کسی که تلاش می کند به مقصودش میرسد.
21 ـ كوه به كوه نمیرسد، آدم به آدم میرسد.
نباید کسی در حق کسی نامردی کند.
22 ـ سالی كه نكوست از بهارش پيداست.
کاری که آخر و نتیجه اش از همان اول معلوم باشد.
23 ـ زخم زبان، بدتر از زخم شمشير است.
زخمی که بر اثر شمشیر بر بدن انسان ایجاد میشود، در نهایت خوب می شود.
امّا زخمی که در اثر سخنی، دل فردی را میشکند، هرگز فراموش نمیشود.
24 ـ ميهن دوستی، نشانهی ايمان است.
کسی که ایمان دارد میهن خود را دوست دارد و از آن دفاع می کند.
25 ـ قدر عافيت، كسی داند كه به مصيبتی گرفتار آيد.
انسانهایی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج و تلاش به مقام و ثروت میرسند، قدر و ارزش موقعیت خود را میدانند.
26 ـ بخور تا توانی به بازوی خويش
انسانِ مستقل و متّکی به خود باش و تا توان داری، با کمک و زور و بازوی خودت روزیات را به دست بیاور.
27 ـ هر سخن جايی و هر نكته، مكانی دارد.
هرحرفی را همه جا نمی توان زد، بلکه باید مناسب با وضع و حال افراد و مکان سخن گفت.
28 ـ عقل سالم در بدن سالم است.
هرگاه جسم، سالم و نیرومند باشد، فکر هم خوب کار می کند.
29 ـ بخور بخواب، كار من است، خدا نگاهدار من است.
در مورد مردم تنبل و بیکاره گفته می شود.
30 ـ از هر دست بدهی از همان دست هم میگيری.
نتیجه عمل انسان به خودش بر میگردد. چه عمل زشت و ناپسند و چه کار خوب و پسندیده.
31 ـ هركه بامش بيش، برفش بيشتر.
هر چه پول و ثروت زیادتر و زندگی وسیعتر باشد، دردسر و گرفتاری بیشتری هم دارد.
32 ـ زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد.
پرهیز از گفتن حرف های نیشدار و خطرناک که ممکن است به قیمت جان انسان تمام شود.
33 ـ سواره، خبر از حال پياده ندارد.
کسی که وضع زندگی خوبی دارد و در خوشی به سر میبرد از حال آدمهای تهیدست بیخبر است.
34 ـ خواستن، توانستن است.
با پشتکار، حتماً به مقصد خواهیم رسید.
35 ـ تا تنور گرم است نان را بچسبان.
تا فرصت هست و موقعیت مناسب وجود دارد باید از آن استفاده کرد.
36 ـ تنبل نرو به سايه، سايه خودش میآيه.
کنایه از انسان های راحت طلب است آدم بیحالی که منتظر است همه چیز برایش حاضر و آماده شود.
37 ـ سنگ مُفت، گنجشك مُفت.
استفاده از فرصتهای مناسب که احتمال سود بردن دارد و اگر فایده نداشته باشد، ضرری هم ندارد.
38 ـ تهی پای رفتن، به از كفش تنگ.
یعنی راه رفتن با پای برهنه بهتر است از پوشیدن کفشی که به اندازهی پا نباشد و پوشندن آن زحمت دارد.
تنها بودن، بهتر از نشستن با انسان های نادان و نا اهل است.
39 ـ باد آورده را باد می برد.
مال یا چیزی که مُفت و بدون زحمت به دست آمده باشد راحت هم از دست می رود.
40 ـ راستی، راه نجات است.
صداقت و درستی، راه نجات و رستگاری است و انسان را از گناه و زشتی دور می دارد.
41 ـ داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حساب است.
کسی که می خواهد با غرور و تکبّر از موقعیت گذشتهی خود حرف بزند و محبوبیتی برای حال خود به دست بیاورد.